میگویند برخی از منتقدان با لحنی درباره فیلم فرهادی مینویسند که انگار با «همشهری کین» طرف شدهاند؛ چنان که برخی نقدهای تحسینآمیز نوشته شده در مورد «الی» را به حساب جوگیر شدن مرسوم ایرانیها گذاشتهاند.
بهترین مدافع درباره این اظهارات، خود درباره الی است. فیلم روی پرده است و خوشبختانه آنقدر ساختار محکمی دارد که بشود پایش ایستاد و پای حس و حال و علاقه شخصی را پیش نکشید.
اینکه بداعتهای فرمی الی خیلی هم بدیع نیست و مسبوق به سابقه در سینمای هنری اروپاست، از جانب کسانی مطرح میشود که تعریفی تازه از بداعت در سینما ارائه کردهاند. از سویی، نکاتی را نشانه بداعت میدانند که 40 سال قبل مشابهش صورت گرفته است.
مثل قطع و وصل تعمدی صدا در «کلوزآپ» کیارستمی، که گدار در اوایل دهه 60 در «دو سه چیزی که از او میدانم» آن را به کار گرفته بود. یا اینکه دایره تعریفشان از بداعت فرمی گسترده است که مثالهای مورد نظرشان دیگر ارتباطی با آنچه سینما خوانده میشود، ندارد.
لذت مخالف خوانی را هم فراموش نکنید که برخی حاضرند به خاطرش هر حرفی را مطرح کنند. مثلا یک تنه پای «اخراجیها» بایستند و درباره الی را زیر سؤال ببرند.
جدای از تمام این حرف و حدیثها، خود درباره الی را داریم که مجموعهای موزون و هماهنگ از بازیهای فوقالعاده با میزانسنهای بهشدت کارشده (که در اوج پختگی، بداهه بهنظر میرسند)، حرکت دوربینهای درک شده را به تماشاگرش هدیه میدهد. فیلمساز جهانش را با استادی خلق میکند و در همان نیمه اول سرخوشانه، قطعات پازلش را چنان با مهارت میچیند که از تمام آنها در نیمه دوم پر تنش فیلم استفاده مطلوب میکند.
همه اینها شاید برای کسی که کارش دیدن فیلمهای خوب سینمای معاصر جهان است و کاری به سینمای ایران ندارد، چندان هیجان برانگیز نباشد. بهخصوص برای کسانی که اساسا مقابل عنوان فیلم ایرانی گارد میگیرند و برای هر محصول استانداردی هم دنبال یک معادل خارجی میگردند.
در مورد الی اما نقطه الهامبخشی که دوستان به آن اشاره دارند، به جای اینکه به ضرر فیلم کار کند، به نفعش عمل میکند. فیلم در دستمایه، شباهتهایی به «ماجرا» دارد و اگر عینک غرضورزی به چشم نزنیم، اذعان میکنیم که فرهادی در کار با این دستمایه موفقتر از آنتونیونی عمل کرده است.
الی بهمراتب پیچیدهتر و آشوبگرانهتر عمل میکند. آن گیجی لذت بخشی که حاصل سینمای مدرن است و آن به لرزه انداختن قواعد و ساختارهای به ظاهر محکم و غیرقابل تزلزل، در الی به شکلی هنرمندانهتر صورت گرفته است.
و نکته اینجاست که همه اینها در دل کلیتی به نام سینمای امروز ایران رخ داده است و پس از مدتها به کما رفتن جریان مستقل بار دیگر فیلمساز ایرانی برگ برندهای تازه را رو کرده است.
در سینمایی که پدیدههایش معمولا فیلمهای خوبی نیستند، الی پدیدهای است که در قیاس با آنچه این روزها روی پرده میرود، قطعا شاهکار است.